فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

... درد دل

 

یا لطیف 

 

انگار باید دیشب کتاب روی ماه خداوند را ببوس را می خوندم که نتونم تا خود صبح بخوابم و صبح شاهد صحنه ای دلخراش باشم.

 

خدایا. ای خدای قادر بی همتا. میدونی که من هم مثل شاید میلیون ها بنده ات خیلی بدم. و شاید یکی از بدترین هاشون اما خوب منم بنده ام و بنده هم که بی صاحب نمیشه. پس تو بخوای یا نخوای صاحب منی. میدونم همیشه طلبکارانه اومدم در خونه ات و همیشه هم دست پر برم گردوندی. این دفعه هم در اعماق وجودم دعا می کنم و ازت می خوام کمک کنی. خیلی وقت بود اینجوری نترسیده بودم. برای یه لحظه تموم بدنم یخ کرد خشکم زد. بغض کردم اما گریه نکردم آخه قول داده بودم. تموم بدنم بی حس بود حرف می زدم اما نمی دونستم چی میگم و می شنیدم اما نمیدونم چی می شنیدم. خدایا ... 

  

نمیدونم شما به شیشه ی عمر اعتقاد دارین یا نه اما من .... من چی؟ 

 

 *** 

اولا : میگن شیشه ی عمر آدما اگه خیس بشه عمرشون کم میشه. میدونستی چشمای توشیشه ی عمر منه ؟ 

 

دوما: تو بدون که شیشه ی عمر منی ... خدا اون روز را نیاره بشکنی  

 

***  

 

از صبح تا حالا دارم خدا خدا می کنم 

 

یاعلی مدد  

 

یه روز...

 

یا لطیف 

  

   میونه ام با قلبم به هم خورده. خیلی یاغی شده. یه وقتایی گوش به حرفم می داد اما حالا چی؟ انگار من شده ام غلام زرخرید ایشون. جالبه از اول عمرم تا حالا هر بلایی سرم آورده همین قلب آورده اما تحمل درد کشیدن را هم نداره. این روزها یه وقتایی اینقدر توی سینه بی قراری می کنه که با خودم میگم الانه که پربکشه بره. یه آقا خدای مهربون هم اون بالا نشسته و شاید با دیدن دیوونه بازی های من لبخند می زنه. منم میگم حق داری آقا خدای مهربون. خودت خلق کردی خودت میاری خودت می بری. خودت آتیش میندازی به جون بعضی هامون و خلاصه هرکاری می خوای باهامون می کنی و حق هم داری. اما آخرش هم میگم آقا خدای مهربون منو همینجوری نبری ها. نشه این ریل آهن تا ابد بخواد موازی بره ها. من که بهت گفتم چیزی غیر از داده های خودت ندارم. کمکم کن در راه خودت برای رضای خودت هزاربار کشته بشم و زنده بشم و باز کشته بشم در عوض دم آخر بهم بگو ازت راضی شدم و ... 

 

    نوشتن بقیه اش اینجا سخته خودم یواشکی به خودش میگم. 

 

    خدایا این دیوونه بازی هامو ببخش.  

 

یاعلی مدد

بهای عشق

 

یا لطیف 

  

خواستم بنویسم خونبهای عشق دیدم خیلی شعاریه این بود که نوشتم بهای عشق. این بیت شعر یه وقتایی خیلی اذیتم می کنه ولی خوب دوستش دارم  

 

هرکه در این بزم مقرب تر است                         جام بلا بیشترش می دهند 

  

انگار امام حسین علیه السلام مقرب ترین نزد خداوند بود. کشوندش به سرزمینی که اصلا مشهور بود به کرب و بلا بعد هم جلوی چشم باغبون هرچی گل بود پرپر کرد و به زمین ریخت و بعد هم تنهاش گذاشت و نشوندش وسط میدان کارزار تا دشمنانش بهش سنگ بزنن و هلهله کنن و شادی کنن. و دست آخر هم تشنه و بی سر بردش پیش خودش. این یعنی آخر جام بلا دادن. بعد آقا سرش را بلند می کنه و میگه الهی رضا به رضائک و تسلیما ... خدایا راضی ام به رضای تو و تسلیمم بر آنچه برای من مقدر کردی.  

 

می خوام بگم خدا ما که خاک پای امام حسین هم نیستیم با ما چیکار می کنی؟  

منم یه آرزویی دارم که میدونم رسیدن به اون بها داره. همون بهای عشق. امام حسین بهای عاشقی خدا را پرداخت من اصلا لیاقت عاشقی خدا را پیدا نکردم. اما خوب منم عشقی دارم برا خودم و ازش خواستم حتی اگه شده خون بهاش را از من بگیره ولی ناامیدم نکنه.  

 

این روزها و شب ها که خیلی هم عزیزن اگه رفتین جایی و دلتون هوایی شد و اشکی اومد توی گلخونه ی چشماتون من روسیاه را هم دعا کنین.   

 

یاعلی مدد