فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

بهای عشق

 

یا لطیف 

  

خواستم بنویسم خونبهای عشق دیدم خیلی شعاریه این بود که نوشتم بهای عشق. این بیت شعر یه وقتایی خیلی اذیتم می کنه ولی خوب دوستش دارم  

 

هرکه در این بزم مقرب تر است                         جام بلا بیشترش می دهند 

  

انگار امام حسین علیه السلام مقرب ترین نزد خداوند بود. کشوندش به سرزمینی که اصلا مشهور بود به کرب و بلا بعد هم جلوی چشم باغبون هرچی گل بود پرپر کرد و به زمین ریخت و بعد هم تنهاش گذاشت و نشوندش وسط میدان کارزار تا دشمنانش بهش سنگ بزنن و هلهله کنن و شادی کنن. و دست آخر هم تشنه و بی سر بردش پیش خودش. این یعنی آخر جام بلا دادن. بعد آقا سرش را بلند می کنه و میگه الهی رضا به رضائک و تسلیما ... خدایا راضی ام به رضای تو و تسلیمم بر آنچه برای من مقدر کردی.  

 

می خوام بگم خدا ما که خاک پای امام حسین هم نیستیم با ما چیکار می کنی؟  

منم یه آرزویی دارم که میدونم رسیدن به اون بها داره. همون بهای عشق. امام حسین بهای عاشقی خدا را پرداخت من اصلا لیاقت عاشقی خدا را پیدا نکردم. اما خوب منم عشقی دارم برا خودم و ازش خواستم حتی اگه شده خون بهاش را از من بگیره ولی ناامیدم نکنه.  

 

این روزها و شب ها که خیلی هم عزیزن اگه رفتین جایی و دلتون هوایی شد و اشکی اومد توی گلخونه ی چشماتون من روسیاه را هم دعا کنین.   

 

یاعلی مدد 

نظرات 5 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ق.ظ

مبسند بیش از اینم سرگشته چون اسیران
ای نرگست همه ناز / چشمی به گوشه گیران
بیهوده چند کوشی بهبود زخم بنهان
درمان کجا بذیرد درد بلا بذیران
بر حسن تکیه تا کی کایینه ی سحرگاه
روشنگری ندارد جز آه ما فقیران
از تاب زلف بگشای بر ما نظر که بر خویش
زین سلسله بلرزند همچون غزال شیران
شوری دگر بیفکن ای آه صبحگاهی
از شکوه ی اسیران در محفل امیران
بی برده با که گویم هر نکته زین ترانه
شب ناله ی شهیدیست در عرصه ی شریران

باران پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ

بت من چشم سیهت نازم رخ تابنده چو مهت نازم
مه من سحر نگهت نازم به نگاهی باده ی نابم کن


امام مهربونم !که حاضری و می بینی. میخوام بازم سرمو بزارم تو دامن خودتون و گریه کنم. واسه جدتون. واسه ....واسه ی خودم که نمی دونم اگه بودم چه کاره بودم.

امیدوار سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ب.ظ

گر بر سر کوی عشق ما کشته شوی شکرانه بده که خون بهای تو منم

امیدوار سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ

((چشمک))

امیدوار سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ب.ظ

آنچه در سوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید
که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سر خورشید بر آن نیزه خونین می گفت
که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید
آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار عامدار تو شد
که چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت
بر تو بستند اگر آب سواران عرب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند
سخن از قصه عشق تو ز لولاک گذشت
«نصرتالله مرادی»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد