فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

راز گونه

یا لطیف  

 

وقتی میام از عشق بنویسم رازگونه می نویسم. 

دختر گلم ناتالی در تفسیری از عشق یه همچین تعبیری نوشته بود که عشق از نظر من با عشق های معمولی که رایج هست فرق داره و معتقد بود که عشق اصلی عشق بنده به خداست. من با پاکی و صداقتی که در قلب دخترم ناتالی سراغ دارم مطمئنم که این حرف حرف دلشه و صمیمانه و از عمق وجود این حرف را زده. اما وقتی من می خوام از عشق بگم مجبورم توی هزارلایه بپیچمش و خیلی رازگونه بگم. برای من عشق یه حس و حالیه که سراسر آتش و سوز و گدازه. لحظاتی میاد که این حس در من تشدید میشه و درون سینه ام را مالامال از شعله های سوزان می کنه. نتونستم یا لیاقت نداشتم نمیدونم.  اما میدونم:

برای من عشق چشم انتظار نشستن برای دیدن یک جفت چشم زیباست که دریایی از حرف را بهت منتقل می کنه.  

برای من عشق محو شدن در طنین صداییه که حاضری تموم زندگیت را بدی تا یه بار اسمت را صدا بزنه.  

برای من عشق محو تماشای سرانگشتان دستهاییه که میدونی با آرزوی نوازششون بر گونه هات باید بمیری 

برای من عشق اون شبح اون فرشته اون قدیسه اون الهه و اون عزیزیه که حاضری هر لحظه هزاران بار جونت را فداش کنی 

برای من عشق طپیدن یه قلب مهربون توی سینه اون گل نازیه که اگه نبود نبودی و اگه یه ذره فقط یه ذره پژمرده بشه می میری. 

 

برای من عشق یعنی انتظار و انتظار و انتظار 

 

مطمئنم خدا کمکم می کنه مثل آب روان توی این عشق پاک بمونم و پاک بمیرم 

 

عشق من لحظه لحظه ی بودنم فدای تو  

 

ببخشید نمی خواستم از لحظات دیوونگیم بگم ولی اومد به زبونم و من هم نوشتم 

 

یاعلی مدد 

نظرات 6 + ارسال نظر
هومن یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام
من تازه بیداتون کردم

اما داداش عاشقیا....

امیدوار سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:20 ب.ظ

ناتالی عزیز درست گفته
من فکر می کنم از همین عشقای زمینیه که میشه به عشق آسمونی رسید
اگه توی عشقای زمینی پاکی و صداقت و صمیمیت فراموش نشه مطمئنم که خیلی زود عاشق به عشق آسمونیش می رسه

یه نا آشنا چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ق.ظ http://fellow.blogsky.com

نا آشنای عزیز با اجازتون کامنت شما را آوردم بالا:

شنبه 1 اسفند ساعت 1:20PM

سلام جناب حسین
خواستم برای پست بالایی کامنت بذارم اما موفق نشدم
خوب اینجا می نویسم:
راستش من نظر فرزندتون ناتالی رو خیلی دلنشین تر احساس کردم... "عشق اصلی عشق بنده به خداست"... چقدر قشنگه!

البته تعاریف شما هم خیلی زیبا و پر محتوا بود:
برای من عشق اون شبح اون فرشته اون قدیسه اون الهه و اون عزیزیه که حاضری هر لحظه هزاران بار جونت را فداش کنی...
چقدر قشنگتر هم میشه اگه تمام عشقهای زمینی هم در مسیر رسیدن به خدا و برای خود خدا باشه...

ناتالی جمعه 7 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:49 ب.ظ http://www.artemis.cov.ir/

سلام
خوشحال هستم که در نوشته هاتون از من یاد کردید
امیدوارم شما هم روزی به این باور برسید که هیچ عشقی بهتر از عشق به خدا نیست

یه نا آشنا دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ http://fellow.blogsky.com

سلام
آقا حسین یه سر اونور بزنید کارتون دارم...
دوستان یه طرحی راه انداختن که شما هم دعوتین!
یاعلی

ناتالی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.artemis.cov.ir/

سلام
آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد