فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

فریاد از این دل فریاد

می خوام از عشق بنویسم از خون دلهایی که بهم داد از رنجنامه ی یکی از دو خط موازی که ... از اشک و گریه های شبانه ام و از اینکه ...

تک ستاره

یا لطیف

غروب روز سه شنبه کارمون خیلی دیر تموم شد و تا اومدیم برگردیم خوردیم به تاریکی. روستا توی حاشیه‌ی کویر بود و طبعا برگشت ما توی غروب کویر اتفاق می‌افتاد. فکر می‌کنی یه افق سرخ‌فام و ابرهای کشیده منو یاد چی می‌نداخت؟ با خودم گفتم یادش بخیر و پشت سرش سعی کردم حواسم را متوجه یه موضوع دیگه کنم. آسمون بالای سر افق را نگاه کردم. خدای من خدای من یه تک ستاره‌ی ناز چنان می‌درخشید که گویی تمام نورش را جمع کرده بود تا خودش را به رخ بکشه. یه تک ستاره... توی میلیاردها ستاره‌ای که توی آسمون هستن یه تک ستاره. فقط یه تک ستاره اونم اون موقع غروب و بالای افق سرخ در غروب کویر. من هم توی 6 میلیارد و هشتصد میلیون آدم یکی را دارم؟؟؟ داشتم؟؟؟ ای خدا این تک ستاره‌ی منه توی میلیاردها ستاره که اومده بالای تموم این غمها به من چشمک بزنه؟  بعد سرم را گذاشتم روی شیشه‌ی ماشین و چشم از ستاره برنداشتم و برای اینکه جلب توجه نشه بی صدا گریه کردم.

 
نظرات 8 + ارسال نظر
... یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:36 ب.ظ

...

یه غریب آشنا سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ب.ظ

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود

یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من ویار نبودیم و خدا با ما بود

یاد باد آنکه خرابات نشین بودم ومست ...

می دونم چی میگید اما نمی فهمم چرا؟

ناتالی سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ق.ظ http://hhhhharfha.persianblog.ir/

سلام
آپم

باران چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ق.ظ

دنیا را بد ساختند.
کسی را که دوستش داری دوستت ندارد
کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوستت دارد
به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسید

واین رنج است.

زندگی یعنی این...

دکتر علی شریعتی

... چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ

( گریه)

امیدوار چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

١ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

ناتالی جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام
آیا از دزدی زنجیره ای مجسمه های تهران خبر دارید؟
آپم

باران شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ق.ظ

همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست

بعضی ها می روند تا ثابت کنند که تا ابد عاشقند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد