داشتیم زندگی مون را می کردیم که... عشق آمد

یا لطیف 

 

که اینطور؟... داشتم زندگی مو می کردم ، داشتی زندگیتو می کردی... ها؟  

باشه... باشه عزیز. 

 

عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم

در تابش جاویدش ، گم می شود ایمانم

از من خبری از«من»اینک زچه می پرسی

چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم

در اشک نمی گنجم، در شعر نمی پایم

پر شور تر از اینم ،شفاف تر از آنم

هم وزن شکوفایی ،بر شاخه ی شیدایی

دیوانگی دل را بر گوش که بر خوانم؟

این پنجرهء عادت ،آبی شو از این فرصت

تا مژدهء سرخش را در شهر بگردانم

عشق آمد و میدانم در سینه نمی ماند

پرواز خیال است او بر پهنهء حرمانم

چون حادثهء رویا ، مهتابی و بی پروا

زیباست عبور او از گوشهء کتمانم

عشق آمد و می دانم وقتی که گذشت از من

از شعر شوم جاری در خاطره می مانم  
 
*** 
 
برای پشیمونی کمی دیر نیست؟؟؟